۱۳۹۴ آبان ۱, جمعه

حالی کردن- فهماندن است.
حشل- به معنی خطر است گويند چرا پولت را در حشل می اندازی.

خ

خيت کردن(- شدن)
- کسی را در مباحثه و مجادله مغلوب نمودن و از ميدان درکردن است.
خيت و پيت کردن(- شدن)- به همان معنی خيت کردن است.
خيکی درآوردن- درکارها واماندن است گويند فلان کشتی گير خيکی درآورد


دبه درآوردن- در معامله و غيره بيش از آنچه قرار بوده تقاضا نمودن است.

ددر- به معنی کوچه است
ددری- شخص هرزه و بدعمل را گويند.
دده- کنيز سياه را گويند.
دک شدن- به معنی جيم شدن است يعنی آهسته از جايی بيرون رفتن.
دک کردن- کسی را به بهانه ای از مجلس بيرون نمودن است
دک و پوز- به معنی سر و صورت زشت است و تک و پوز هم می گويند.
دکل- آدم سست و بلند قد را گويند
دگنک- چماق کلفت است.
دله- آدم شکمخوار را گويند که از خوردن هيچ چيز مضايقه ندارد, و شخصی پست طينت و گدا طبيعت را نيز گويند.
دمغ- به معنی سرخورده و احمق و از خودراضی است.
دنگ و فنگ- به معنی سر و صدا و اوضاع و ترتيبات است

ديلاق- آدم بلندقد بی قابليت را گويند.
تهاجم فرهنگي: نان باگت/ نان فانتزي

تهديگي: 1. ضايع/ زشت 2. بچهي آخر

تهران دال: خيلي قديمي/ دِمُده شده/ از کلاس افتاده (- بابا اين رفيقت هم که پاکش تهران داله! نميشه باهاش رفت صفا سيتي)

تهسيگاري: بيارزش/ بدون قدر و منزلت

ته کاري بودن: خبرهي کاري بودن/ آخر و اِند کاري بودن

ته کفشتيم: در نهايت اخلاص هستيم/ خيلي پيش شما کوچيکيم/ در برابر شما اِند مرام و معرفتيم

تيبيس: (تمييز: تيبيس)/ عالي/ خوب (دگرگون شدهي تمييز= تميز: عالي)، (- خيلي تيبيسه، اگه باهاش جور ميشديم، خيلي خوب بود.

تيبَکس: خيلي بينقص/ عالي



تيتي: مأمور نيروي انتظامي/ کلان/ فلفل سبز

تيتيش: به کساني گفته ميشود که خيلي وسواس دارند و در هر کاري خيلي حساس هستند.

تير تَپر: چاخان/ دروغ/ خاليبندي

تيريتخور: (تيريدخور) گداگشنه/ آس و پاس (در زندان به زندانيهاي فقير ميگويند)

تيزي کِش: چاقوکش/ استفاده کننده از اشياء تيز مثل شيشه براي مجروح کردن ديگران



تي فدات: من فداي شما شوم/ من قربان شما شوم (-تي فدات، چرا معطلمان کردي؟)
تيميز: (تميز) عالي/ خوب

تيوتِر: به کسي ميگويند که صدايش جيغ جيغي است و مغز آدم را سوراخ ميکند

راستا حسينی- حرف ساده و صادق و بی ريا را گويند.
رضا قورتکی- الله بختکی است که به معنی اتفاقی باشد.
ريغماستی- به معنی کوچک و خرد و ضعيف و عليل است مانند بعضی بچه های گربه پس از تولد.
ريغو- تقريبا به همان معنی ريغماستی است

ز
زپرتی- به معنی بی قدذتی و بی زوری است.
زرت- به معنی رمق و تونايی است گويند زرت فلانی قمصور شد يعنی به کلی مغلوب و منکور گرديد.
زرمدی- از ادوات استهزاء و تمسخر است گويند زرمدی قرمه سبزی

زغنبود- به معنی کوفت و آکله است و درمورد دشنام استعمال شود.
زلم زيمبو- به معنی شل و ول و خرت و پرت است
زه زدن- از زير بار دررفتن و شانه خالی کردن و از عهده کاری برنيامدن است.
زهم (بوی-)- بويی است مانند بوی تخمه و ماهی گنديده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر