تابلْ: تابلو/ نامي/ مشهور/ پوستر
تابلو: 1. انگشتنما/ مشهور/ اسمي 2. شخص يا چيزي که با ساير اشخاص و چيزها بسيار متفاوت باشد.
تاپاله: هالو/ احمق و نادان
تاول: آويزان/ کليد/ گير
تپه: 1. پهن گاو 2. آدم بيارزش و چاق/ آدم کودن و احمق/ نفهم (- خيلي تپهاي! آخه آدم حسابي، تپه بودن هم حدي داره)
تاتار شاخدار: فرد حريصي که موقعيت خود را در زندان به زور به دست ميآورد (اصطلاح زندان)
ترافيک عضله: کسي که بدنسازي کار کند/ بدنساز
ترسيدم، مامانم اينا: براي مسخره کردن کسيکه در شرايطي ترسيده باشد، گفته ميشود
ترشيده: (ترشيده خاتون) دختر مسن
ترک خوردن: مشکل داشتن/ شرايط براي شکست فرد آماده بودن
ترمز بريده: 1. کسي که آروم و قرار ندارد/ کسي که براي کاري خيلي عجله دارد
تريپ: 1. تغييريافتهي ترکيب دو واژهي تيپ و رپ/ کسي که بر اساس تيپ رپ لباس ميپوشد و قيافه ميگيرد/ قيافه رپي/ تيپ رپ 2. قيافه/ تيپ
تريلي: سه شلوار لي (تري+لي). (با توجه به ماشين تريلي ساخته شده است)
تسبيح دستتم: خيلي کوچيکتم/ خيلي مخلصم
تش خيس: قايق
تف تفي کردن: (با تف چسباندن) سرسري کار کردن/ سهلانگاري در کار
تُفلون: 1. (با توجه به ظروف تِفلون ساخته شده است) تفمالي شده/ با آب دهان خيس شده 2. آدم نچسب/ آدمي که هرکاري ميکند انسان نميتواند با او دوست شود
تلپ شدن: به زور خود را جايي جا دادن/ به زور مهمان شدن
تلفن کارتي: آدمي که زود متوجه قضيه ميشود/ آدم زرنگ (مثل بعضي از مديران سايت!)
تلويزيون محجبه: راديو
تابلو: 1. انگشتنما/ مشهور/ اسمي 2. شخص يا چيزي که با ساير اشخاص و چيزها بسيار متفاوت باشد.
تاپاله: هالو/ احمق و نادان
تاول: آويزان/ کليد/ گير
تپه: 1. پهن گاو 2. آدم بيارزش و چاق/ آدم کودن و احمق/ نفهم (- خيلي تپهاي! آخه آدم حسابي، تپه بودن هم حدي داره)
تاتار شاخدار: فرد حريصي که موقعيت خود را در زندان به زور به دست ميآورد (اصطلاح زندان)
ترافيک عضله: کسي که بدنسازي کار کند/ بدنساز
ترسيدم، مامانم اينا: براي مسخره کردن کسيکه در شرايطي ترسيده باشد، گفته ميشود
ترشيده: (ترشيده خاتون) دختر مسن
ترک خوردن: مشکل داشتن/ شرايط براي شکست فرد آماده بودن
ترمز بريده: 1. کسي که آروم و قرار ندارد/ کسي که براي کاري خيلي عجله دارد
تريپ: 1. تغييريافتهي ترکيب دو واژهي تيپ و رپ/ کسي که بر اساس تيپ رپ لباس ميپوشد و قيافه ميگيرد/ قيافه رپي/ تيپ رپ 2. قيافه/ تيپ
تريلي: سه شلوار لي (تري+لي). (با توجه به ماشين تريلي ساخته شده است)
تسبيح دستتم: خيلي کوچيکتم/ خيلي مخلصم
تش خيس: قايق
تف تفي کردن: (با تف چسباندن) سرسري کار کردن/ سهلانگاري در کار
تُفلون: 1. (با توجه به ظروف تِفلون ساخته شده است) تفمالي شده/ با آب دهان خيس شده 2. آدم نچسب/ آدمي که هرکاري ميکند انسان نميتواند با او دوست شود
تلپ شدن: به زور خود را جايي جا دادن/ به زور مهمان شدن
تلفن کارتي: آدمي که زود متوجه قضيه ميشود/ آدم زرنگ (مثل بعضي از مديران سايت!)
تلويزيون محجبه: راديو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر